20 آنها صرف نظر مىكنيم؛ چنانكه صاحب جواهر بعد از بيان اقوال مختلف در اين رابطه، چنين مىفرمايد:
«إنّ الغرض من أمثال هذه التعاريف، الكشف فى الجملة، فهى أشبه شىء بالتعاريف اللغويّة وحينئذ فالأمر فيها سهل». 1
بعضى گفتهاند كه كلمه «حج» به فتح «حاء» و به كسر آن، به همان معنايى است كه گفته شد، ولى برخى ديگر ميان آنها فرق قائل شدهاند؛ بعضى حج را به فتح «حاء»، اسم مصدر و به كسر آن، مصدر دانستهاند و برخى ديگر به عكس، به كسر «حاء»، اسم مصدر و به فتح آن، مصدر دانستهاند. 2
به نظر مىرسد قول اول با آيات قرآن سازگارتر است؛ چرا كه مىبينيم در آيه:
(وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً) (آل عمران: 97)
و براى خدا بر مردم [واجب] است كه آهنگ خانۀ [او] كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند.
كلمه «حج» به كسر «حاء»، چنانكه «سيبويه» و «طبرسى» گفتهاند، به معناى مصدرى آن به كار رفته است. 3
ولى در آياتى مانند:
(الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومٰاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاٰ رَفَثَ وَ لاٰ فُسُوقَ وَ لاٰ جِدٰالَ فِي الْحَجِّ) (بقره: 197)