57اين چه ارتباطى به موحّدانى دارد كه نه به الوهيت و خدايى امامان و صالحان معتقدند و نه مىگويند كه كارهاى خدا به آنان سپرده شده، بلكه آنها را انسانهايى والا مىدانند كه از قرب و منزلت بيشترى نزد خدا برخوردارند و اگر دعا كنند خدا دعاى آنها را در درگاه الهى مستجاب مىكند، و آنان سخنان ما را مىشنوند.
با اين بيان فرق دو نوع دعا روشن شد: دعاى مشركان و دعاى موحدان.
اوّلاً: مشركان بتها را ندّ و مثل خدا مىپنداشتند ولى موحدان براى خدا ندّ و مثلى قائل نبوده و انبيا و اوليا را مخلوق خدا مىدانند.
ثانياً: مشركان تصوّر مىكردند كه كارهاى خدا به بتها واگذار شده، درحالىكه موحّدان، به چنين تفويضى نمىانديشند و خدا را مدبّر جهان مىدانند و كراراً در قرآن، اين آيه را مىخوانند: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ، «او امور جهان را تدبير مىكند». (يونس: 3 و 31؛ رعد: 2؛ سجده: 5) و بدان اعتقاد دارند. با وجود اين تفاوتهاى ريشهاى چگونه مىتوان اين دو گروه را به هم تشبيه كرد؟
ثالثاً: بتهاى آنان سنگى و چوبى بودند و شنوايى نداشتند تا پاسخ بگويند ولى انبيا و اوليا پس از رحلت از اين جهان، زندگى خاصّى در آن جهان دارند و لذا ما بر پيامبر(ص) سلام مىكنيم و مىگوييم: «السلام عليك أيّها النبى»، و در زيارت به او خطاب مىكنيم و همچنين آيات و روايات بر حيات برزخى آنان گواهى مىدهد. ازاينرو هر نوع تشكيك در اين مورد انكار مسلمات قرآن و احاديث است.