514. وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ؛ «تو كور و پيس را با اجازه من بهبودى مىبخشى». (مائده: 110)
در اين آيه خدا شفابخشى را به حضرت مسيح نسبت مىدهد، درحالىكه شفابخش اصلى خداست.
بنابراين، فياض و شفابخش واقعى خداست، ولى فيض الهى از طريق اسباب به مردم مىرسد و مردم از توسل به اسباب بىنياز نيستند.
در طول حيات انسانى همه انسانها، حتى انبيا و اوليا از داروهاى طبيعى بىنياز نبودهاند و از اين طريق شفاى الهى را دريافت مىكردهاند. به عقل هيچ انسانى نرسيده كه شفابخش واقعى خداست، ديگر چه نيازى به اين داروها داريم؟!
از اين بيان، دو نكته روشن شد:
1. شفادهنده واقعى كه مبدأ همه حركات و آثار است، خداست.
2. توجه به اسباب كه فيض الهى از طريق آنها به ما مىرسد، منافاتى با شافى بودن خدا ندارد، زيرا سنت الهى بر همين منوال است كه از اين طريق به شفاى واقعى برسيم.
با توجه به اين دو مطلب روشن مىشود توسل به رجال الهى و كسانى كه مقربان درگاه الهىاند و دعاهاى آنان، در نزد خدا پذيرفته و مستجاب است، نوعى توسل به اسبابى است كه خدا، ما را به آن دعوت كرده است.
خداوند آن گروه از مؤمنان را ستايش مىكند كه درباره برادران پيشين خود دعا كنند كه خدا آنان را ببخشد، چنانكه مىفرمايد: رَبَّنَا