84او را فرا مىبرد و گاهى آغاز سلوك با جذبه است.
احرام، جذبه است، كوششى بهسوى رحمان است. با احرام انسان را مىبرند، و جذب و انجذاب رحمانى شامل حالش مىشود. زائرى كه اهل سلوك باشد، هنگام ورود به مسجد و نظر به ميقات، مجذوب يار مىشود. او سالك مجذوب است و اگر پيش از اين، سلوكى نداشته، در آنجا «مجذوب سالك» مىشود؛ يعنى با جذبهاى پنهانى به راه مىافتد و سلوك آغاز مىكند.
خداى سبحان در قرآن جذبه را با واژه «ربط» مرتبط ساخته است، آنجا كه مىفرمايد: وَ رَبَطْنٰا عَلىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قٰامُوا ؛ «و به دلهايشان نيرو بخشيديم در آن هنگام كه قيام كردند». (كهف: 14)
وجد و جذبه نيز سهگونه است: جذبه نفس، جذبه دل، جذبه جان.
وجد و جذبهاى كه بر نفس افتد، نهان آدمى را آشكار و سالك را مفتون مىكند. وجد و جذبهاى كه بر دل حاكم شود، مرد الهى را به حركت درمىآورد و سرمست مىكند و از او عاشقى شيدا مىسازد. اما جذبهاى كه جان آدمى را در بر مىگيرد، او را آماده دلكندن از جز خدا مىنمايد و به او انقطاع از جاذبههاى مادى مىبخشد.
زائر بيتالله با جذبه احرام، به عالم وصال نائل مىشود. احرام، سالك را بيدار و مشتاق مىكند. احرام حديقه دل دوستان، و ريحان جان عاشقان است؛ خلعتى عزيز است كه قدر وجود آن را كسى نمىداند؛ زيرا وجود انسان را از وجود دنيايى بيرون مىكند و به سراى معنوى مىبرد.
محرم، با نظر به جامه احرام، نا آرام و بىقرار مىگردد، دردش فزونى مىگيرد و با چشم گريان و جذبه الهى، به مقام يقين و شهود نائل مىشود. 1
گرايش به عالم غيب و تمايل به راهيابى به عالم اسرار، جزء سرشت انسان است و