40 گونهاى ببيند و در منبعى كه بدان ارجاع دادهايم به گونه ديگر، به تمام منابع ارجاعى ما بىاعتماد خواهد شد.
چند نكته استدلالى
در ذيل به چند نكته كه اغلب با مباحث روششناسى مطرحشده مرتبط است، اشاره مىنماييم:
1. آيا محققان ديگر مذاهب اسلامى نيز همانند شيعه از مخالفانشان مطالبى در تأييد ديدگاه خود مىآورند؟ [متكلمان شيعه روايتى را كه مطابق ديدگاه خود است، از كتاب بخارى مىآورند و بقيه را رها مىكنند]، و آيا متكلمان ساير فرقهها نيز چنين مىكنند؟
پاسخ: اين شبهه كاربردى، در حوزۀ مدافعۀ عقيدتى و مطالعات كاربردى مذهبى است. ممكن است اين روش در فرآيند دفاعهاى مذهبى ما وجود داشته باشد؛ يعنى كتابى را بخوانيم و ملاحظه كنيم كه چند صفحه از آن، با ديدگاه ما سازگار است و فقط به آن چند صفحه توجه كنيم؛ براى مثال، سخن امام فخر رازى در تفسيرش را آنجا كه در تأييد ديدگاه ماست بياوريم و آنجا كه متناسب با مدعاى ما نيست ناديده بگيريم. اين، اشكالى است كه البته در مواردى قابل دفاع است؛ زيرا اصلى عقلانى است كه هر مدعى، به مواردى از كلامِ طرف مقابل كه قابل پذيرش مىداند، تمسك مىكند. اما در زمينۀ بحث جانشينى پيامبر (ص) ، چه در منابع شيعى و چه در منابع اهل سنت آيه و روايتى كه درستى خلافت خلفا را اثبات كند، يافت نمىشود؛ زيرا هيچكدام، مدعى وجود آيه يا روايتى در باب اثبات صريح جانشينى پيامبر (ص) با تعيين