54آوردند، بين متصديان آنجا، در تربيت مريم اختلاف افتاد و همه خواهان تربيت او شدند و براى رفع دعوا قرعه زدند. قرعه به نام زكريا افتاد و وى سرپرستى مريم را به عهده گرفت.
پس از آنكه مريم(عليها السلام) كمى بزرگتر شد، زكريا براى او در گوشهاى از بيتالمقدس حجرهاى ساخت تا مريم به دور از چشم مردم و با خيالى آسوده به عبادت خداوند بپردازد. مريم(عليها السلام) با عبادت بسيار مورد توجه فرشتگان قرار گرفت و به مقام عصمت رسيد و خداوند او را بر تمامى زنان زمانش، برترى بخشيد.
روزى اتفاق عجيبى براى مريم3 افتاد. آن روز مردم پس از انجام عبادت از مسجد بيرون رفتند و زكريا(عليه السلام) درهاى مسجد را قفل كرد و مريم را تنها گذاشت تا او بتواند به راحتى و بدون حجاب، داخل مسجد رفت و آمد كند. ناگهان مريم از دور چشمش به مردى جوان و زيبارو افتاد كه به طرف او مىآمد. مريم از ديدن او به وحشت افتاد و به سرعت خود را پوشاند و با فريادى خطاب به مرد جوان گفت: «به خداى رحمان پناه مىبرم از [شر] تو، اگر اهل تقوا هستى»؛ يعنى اگر به خدا اعتقاد دارى، بدان كه من از خداى هستى كمك مىخواهم تا به تو اجازه ندهد به من نزديك شوى و حريم مرا زير پا بگذارى.
آن جوان زيبارو كه كسى جز جبرئيل امين، فرستاده خدا نبود، با اظهار رضايت از اين همه حيا و پاكدامنى مريم، لبخندى زد و خطاب
به او گفت: «غمگين و نگران نباش كه من فرستاده پروردگارت هستم تا