75كه از افراد منحرف از مذهب نيز كه مورد اعتمادش بوده، چون أبانبن عثمان ناووسى 1 و ابنفضّال فطحى 2، حديث گرفته است؛ زيرا وى چون نقل روايت از امامى را از ضروريات مذهب قلمداد نمىكرده، حديث از غير امامى را مانع نمىدانسته است 3.
اما حديث صحيح، نزد متأخران اماميه، ابتدا عبارت بود از« ما إتصلت روايته الى المعصوم بِعَدل امامي » 4، ولى بعدها قيدهايى برآن افزوده شد 5، و در نتيجه حديث صحيح عبارت شد از: «حديثى كه همه طبقات سندش، توسط راوى عدل امامى بهمعصوم(ع) برسد» 6.
سرانجام، بنا بر تعريف «حديث صحيح» نزد كلينى و قدما، همۀ روايات كافى، صحيح است 7، زيرا او در مقدمه كافى مىگويد: «... وَيَأخذ منه(كافى) مَن يُرِيد علم الدّين والعمل بهبالآثار الصّحيحة عن الصادقين(عليهم السلام) والسّنن القائمة الّتي عليها العمل...» 8، اما در عينحال، كلينى خودش را خالى از اشتباه ندانسته معيار كلى « اعرضُوها عَلَى كتابالله فَمَا