41را كه اوايل احوال آنها در كتب عتيقه موثوقه مسطور و تفاصيل حالات آنها زينت بخش انتظام سطور است ضبط و استكنا نموده و عادات و اعتقادات اهل جاهليّه و قواعد و نظامات اعراب عصر را ترقيم و به مندرجات رسائل نادره عربيه و مجامع فاخره فارسيّه كه به دستيارى اقلام فحول صحيفه پيراى تأليف و تصنيف شده است امرار نظر نموده و از فحاوى كتب معتبره مذكوره، فوائدى را كه استنباط كردم جزء نافع به ملت معظمه اسلام [عثمانى] را، نشر و تعميم كرده، وقوعات ماضيه و احوال تاريخيه قطعه جسيمه حجازيه را، در يك جلد مخصوص جمع كرده و براى تقديم و پيشكش كردن به هموطنان، نوشتن يك تاريخ تركى العباره را تصوّر و خيال نمودم.
و چون ترتيب و تنظيم خاطرهاى كه به خاطر تبادر كرده بود و تدقيق احوال و اقوال مختلف المآل مواقع يثرب و بطحاء، با نداشتن سرمايه و بضاعت، موقوف بر اين بود كه شخص، حكماً اراضى مسعوده حجاز را سير و سياحت كند بناءً عليه موانعى كه در اجراى اين مقصود پيش آمد اين عاجز را از نيل به آرزوى خويش بازداشت. بالاخره سياحت آن جانب فيض جوانب مقدّر و شاهد خوش خرام مقصود در آئينه تيسّر و امكان جلوهگر آمد و چون به دلايل عقليه قطعيه و براهين نقليه قويّه، ثابت و مبرهن بود كه اگر اين تصوّرات خيريه از قوّه به فعل درآيد ولو اينكه جزئى هم باشد، اهل ايمان از آن استفاده خواهند كرد لهذا به استظهار اينكه خطاياى واقعهام را مروّتمندان زمان اصلاح خواهند كرد در ايفا و اجراى مافى الضمير دوام و ثبات نموده و اين خطب 1 عظيم و امر كريم را كه فوق قوت و اقتدارم بود، به عهده خود گرفت و در اين عهد ترقّى كه در سايه توجه اعلىحضرت سلطان عبدالحميد خان ثانى طريق هدايت قرين حرمين محترمين از بيم و هراس حراميان عارى بوده و هرگونه امن و امان در آن امكنه مباركه جارى و سارى است لازم ديد كه آن أثر جميل سابق الذكر را كه باعث دعاى خير است جمع و ترتيب كرده كتب [معتبر شرعيه] آتى الذكر را مأخذ اتخاذ