77مىدادند و مخالفان را تبعيد مىكردند و كتك مىزدند. عثمان، ابوذر غفارى را به دليل اعتراض به نحوۀ تقسيم غنايم و اختصاص بيتالمال به خانوادۀ خودش (عثمان)، به ربذه تبعيد كرد. او همچنين صحابى جليلالقدر، عمار بن ياسر را بهقدرى كتك زد كه گرفتار مرض فتق شد و يكى از دندههايش شكست. 1
نمونههاى ديگرى نيز از اين نوع مخالفتها وجود دارد كه شخص متتبع مىتواند به آنها دست يابد. با اين وجود در توهمهايى كه ما پيش از اين نقل كرديم، مىبينيم كه رجال خلافت و مزدورانشان ديده بر روى كسى مىبندند 2 كه صحابه و تابعان را براى از بين بردن حكومت عثمان و قتل خليفه در داخل خانهاش تحريك مىكند، ولى پس از آن پيراهن عثمان بر چوب كرده به خونخواهى او بر مىخيزد. كسى كه كوچكترين آشنايى با تاريخ خلافت و سيرۀ معاويه داشته باشد، چنين چيزى را نمىپذيرد.
علامۀ امينى مىگويد:
اگر ابن سبأ به اين ميزان از قدرت در برپايى فتنه و ايجاد اختلاف ميان مسلمانان رسيده بود و اميران امت نسبت به او و تلاشهايش در شهرها وقوف داشتند و كار او به كشتن خليفۀ وقت انجاميد، چرا درصدد دستگيرى وى برنيامدند؟! چرا او را دستگير و به خاطر ارتكاب اين