113رفتند؛ مانند سلمان، ابوذر و مقداد. اكنون بايد پرسيد اگر اينها همه شيعۀ امام بودند، پس چگونه مىتواند تشيع، مولود جنگ جمل باشد؟! گويا عبارت ابن نديم تحريف شده باشد!
همه نصوص ذكر شده در تأييد وجود تشيع در دوران رسول خدا(ص) كه بر وجود تشيع پس از رحلت ايشان نيز به روشنى دلالت دارد و مربوط به پيش از شعلهور شدن آتش جنگ در بصره است، دليل بر سستى نظريه فوق است؛ هرچند دلالت سخن ابن نديم نيز پذيرفته شود؛ زيرا امام و شيعيان ايشان پس از آنكه حق از مسيرش خارج گشت و كار به ابوبكر سپرده شد، چنين انديشيدند كه مصلحت اسلام در سكوت و سازش كردن با قوم است؛ اگرچه نداى تشيع هرازچندگاهى از سوى آشكار كنندگان حقيقت، امثال ابوذر غفارى بلند مىشد، امّا هدف اصلى، حفظ اسلام و جلوگيرى از ورود مسلمانان به يك درگيرى بزرگ و آتش شعلهورى بود كه خشك و ترى باقى نمىگذاشت. ازاينرو پشتيبانى از جنبۀ سياسى خلافت اسلامى و همراهى آن با تلاشهاى خالصانه و خيرخواهانه، پيوسته در دستور كار على(ع) و ياران وى قرار داشت.
اما پس از سپرده شدن زمام امور به امام على(ع)، شيعيان آن حضرت فضا را براى ابراز وجود و حضور آشكار خويش مناسب ديدند و در نتيجه به روشنترين و آشكارترين شكل ممكن در صحنه حضور يافتند. همين امر سبب شد كه صاحبان اين فرضيه و ديگران دچار اين اشتباهات آشكار و باطل شوند.