9
مقدمه
امروزه، افرادى از بىنيازى عقل بشر از وحى و كتاب آسمانى سخن مىگويند. آنان معتقدند در عصر عقلانيت بهسر مىبرند و جوامع بشرى از دوران طفوليت عقل و سردرگمى خارج شده است؛ بهگونهاى كه ديگر هيچ حادثهاى از حيطه عقل تيزچنگ بشر خارج نيست. در نتيجه، اين بلوغ و كمال عقلانيت جايى براى وحى و تعاليم آسمانى باقى نمىگذارد.
ديرى نپاييد كه اين ادعاى مغرورانه و غيرعلمى با نقد انديشمندان دينى جهان روبهرو گشت. آنان، وابستگى عقل به شريعت و اديان الهى را اقتضاى ذاتى عقل و خردمندى بشر برشمردهاند و بر اين باورند كه اين وابستگى، حتى عقل يا عقولى را در خدمت بشر و منافع عمومى ملتها قرار مىدهد كه در مكتب وحى و تعاليم آسمانى پيامبران تربيت شده و ملاك عدل و قسط را از آسمان دريافت كرده باشد.
عقل منهاى وحى، سيرى زمينى و مادى پيدا مىكند، درحالىكه ماهيت عقل، آسمانى است و با تعاليم پيامبران مىتواند سير حقيقى و