23 پر از اشك شده بود، گفت: «اگر دست از سر مرغ سنگخوار 1 بردارند، مىخوابد». زينب فرمود: «اى واى بر من كه تو را به زور و ستم مىكشند و اين قلب مرا بيشتر مىفشرد و بر جانم دشوارتر است». آنگاه بر صورت خود زد و بيهوش بر زمين افتاد. امام به چهرۀ خواهر آب پاشيد و به او گفت: «خواهرم تقوا پيشه ساز و از خداوند آرامش و تسلا درخواست كن و بدان كه همۀ مردم زمين خواهند مرد و اهالى آسمان نيز باقى نخواهند ماند و همه چيز جز ذات حق كه زمين را به قدرت خويش آفريده است و مردم را پس از مرگ مبعوث مىكند، در روز رستاخيز باز خواهند گشت و او خداوند يگانه است. پدر و مادر و برادرم كه از من برتر بودند به جهان ديگر شتافتند و من و آنان و همۀ مسلمانان بايد از پيامبر خدا پيروى كنيم كه او نيز به جهان باقى شتافت».
امام پس از آنكه كمى به خواهرش آرامش بخشيد، خطاب به او و ساير زنان بنىهاشم كه با صداى شيون زينب اجتماع كرده بودند، فرمود: «اى خواهر، تو را سوگند مىدهم كه چون درگذشتم براى من گريبان چاك نسازى و چهره خراش ندهى و بانگ برندارى و كلام