10دانش و اسرار زيادى آموخت. او شبها را به نماز، و روزها را به روزهدارى
مىگذراند. با «خرمافروشى»، روزى حلال به دست مىآورد و به خلق خدا خدمت مىكرد.
پيوسته خود را به ارتباط با امام على(ع) و آموختن وظايف، ملتزم مىدانست. با دانش خويش، معارف ناب اهلبيت(عليهم السلام) را به ديگران منتقل مىكرد و با دانايى و آگاهى، از چهره ديوگونه ستمكاران پرده برمىداشت. در تاريخ اسلام وى اول كسى بود كه به جرم حقگويى، بر دهان او «دهانبند» زده شد! سرانجام، بر سر دوراهى بيزارى از امام على(ع) و ادامه زندگى، شهادت را برگزيد و با خون خويش، راه روشن ايمان و ارادت را پيمود.
آرى، وقتى امام على(ع) نحوه شهادت و مكان آن را به ميثم تمار اطلاع داد، وى به آنجا مىرفت و پاى درخت خرمايى كه وسيله شهادت او مىشد، چند ركعت نماز مىخواند. زمزمه خشنودى و تسليم سرمىداد و بدين وسيله، فضايل و عظمت على(ع) را براى همگان تبيين مىكرد، تا ديگران نيز راه را از چاه بازشناسند و ايمان و ارادت عملى خويش را ثابت كنند.
ميثم تمار در كوفه زندگى مىكرد؛ شهرى كه مردمش امتحان خوبى نداده بودند و در نتيجه، حاكمان خودكامه و دژخيمى چون «عبيدالله بن زياد»، بر آنان مسلط شدند. اين حكام، شيعيان على(ع) را به زندان مىبردند و آنان را شهيد مىكردند و بدين صورت بر آن شهر، سايه شوم