58حمايت مىكند، محبت عميق او را در دل دشمن مىافكنم و مجدداً فرزند تو را به خودت باز مىگردانيم.»
«خواهر موسى، به ديار فرعون رفت و گفت من زنى را سراغ دارم كه مىتواند تربيت اين فرزند مورد علاقۀ شما را به عهده بگيرد، از اين لحاظ، مادرِ موسى از طرف حكومت وقت، موظف شد كه از كودك مورد علاقۀ آنان سرپرستى كند». 1
دوران باردارى و تولّد و پرورشِ حضرت مسيح عليه السلام شگفتانگيزتر از موسى بود. قرآن، دورانِ نشو و نموّ مسيح را چنين تشريح مىكند:
«مريم» مادر مسيح، از قوم خود كناره گرفت، روح (جبرئيل) به صورت بشرى متمثل شد، و به وى نويد داد كه من مأمورم به تو فرزند پاكيزهاى ببخشم. «مريم»، درشگفت ماند و گفت: كسى با من نزديكى نكرده و زن بد كار نيز نيستم. فرستادۀ ما گفت: اين كار براى خدا آسان است؛ سرانجام به فرمان خدا، نورِ مسيح، در رحم مادر قرار گرفت، و دردِ زايمان او را به سوى درخت خرما كشانيد، او از وضع خود غمگين بود. دستور داديم كه درخت خرما را تكان بدهد تا رطبى تازه فرو ريزد، فرزند او گام به جهان هستى گذارد و مريم با نوزاد خود به سوى قوم خود آمد. دهان مردم از تعجب باز مانده، و سيل اعتراضات به سوى «مريم» سرازير شد. مريم دستور داشت كه به مردم برساند كه، سؤالات خود را از همين كودك بپرسند. آنان گفتند: مگر طفل شيرخوار كه در گهواره آرميده است، مىتواند سخن بگويد؟ در اين هنگام عيسى لب به سخن گشود و گفت: «منم بندۀ خدا و داراى كتاب و در زمرۀ پيامبران هستم». 2
هر گاه پيروان قرآن و تورات و مسيح، دربارۀ ولادت اين دو پيامبر أولو العزم به استوارى مطالب ياد شده گواهى مىدهند؛ در اين صورت نبايد دربارۀ مطالب شگفتآورى كه پيرامونِ ميلاد مسعود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وارد شده است، تعجب كنند و آنها را سطحى بگيرند. ما در لابلاى كتب تاريخى و حديث چنين مىخوانيم: