28محيطش 480 فرسخ مىباشند. 1
اين گفتار هر اندازه آميخته با مبالغه باشد، باز از يك حقيقت غير قابل انكار (به ضميمۀ نوشتههاى ديگر)كشف مىكند. ولى امروز از آن مناظر دلربا و كاخهاى بلند، جز تلّ خاكى ميان دجله و فرات چيز ديگرى ديده نمىشود، و سكوت مرگبارى بر همهجا حكمفرماست. مگر گاهى كه باستانشناسان، براى پى بردن به وضع تمدن بابل، به وسيلۀ حفريات خود، اين سكوت را درهم بشكنند.
بنيانگذار توحيد، در دوران حكومتِ «نمرود بن كنعان»، چشم به دنيا گشود. «نمرود» با آنكه بتپرست بود، به مردم نيز خدائى مىفروخت. شايد به نظر عجيب برسد كه چطور ممكن است يك نفر هم بتپرست باشد، و هم به مردم خدائى بفروشد ولى نظير اين مطلب را از زبان قرآن دربارۀ فرعون مصر مىشنويم. هنگامى كه «موسى بن عمران»، دستگاه حكومت فرعون را با منطقِ قوى خود متزلزل ساخت، هواداران فرعون با لحن اعتراضآميزى به فرعون خطاب كردند:
...أَ تَذَرُ مُوسىٰ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ. 2
«آيا موسى و طائفۀ وى را مىگذارى تا جامعه را بر ضد تو بشورانند و تو و خدايانت را به دست فراموشى بسپارند».
پر واضح است كه فرعون ادعاى خدايى مىكرد و گويندۀ جملۀ ...أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلىٰ 3 و نيز جملۀ ...مٰا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرِي... 4 بود ولى در عين حال بتپرست نيز بود. ولى در منطق بتپرستان مانع ندارد كه فردى خدا و معبود گروهى باشد، در عين حال خود معبود نيز، خداى بزرگتر را بپرستد. زيرا مقصود از «خدا» و «معبود»، خالق جهان نيست، بلكه كسى است كه به گونهاى برترى بر ديگران داشته باشد و زمام زندگى آنان را به گونهاى در دست گيرد.
تاريخ مىگويد: در روم، بزرگان يك خانواده، پيوسته