8در همۀ جلوههاى آن زشت است و در عرصۀ فكر زشتتر و نفرت آورتر.
كدامين خطر بالاتر از اين كه گروهى خود را مفسر انحصارى دين بنامد و در صحنۀ مباحث نظرى كه ميدان اجتهاد و رقابت علمى است كمترين نقد را بر نتابد و هر آن كه به مانند او نينديشد را به بدترين تهمتها بنوازد.
جريان وهابيت كه با عنوان نهضت اصلاح طلبى دينى قامت افراشت ، به بهانۀ اصلاح باورهاى دينى، همۀ انديشههاى مخالف را در ميان فِرَق سنى و غير سنى به كفر و بدعت، متهم كرد. آنگونه كه اتهام كفر ورَمى به بدعت به دو حربۀ هميشگى بر سر مخالفان تبديل گشت.
مسأله آنگاه پر اهميتتر مىنمايد كه نمودهاى خشونت فكرى و نظرى به خشونتهاى اجتماعى و فيزيكى انجامد و بساط افراطىگرى را بگستراند. امرى كه وهابيت در تحقق آن نقش بى بديلى ايفا كرد.
غمگينانه بايستى از حوادث خونين، ويرانگرىهاى آثار مذهبى به عنوان ميوۀ تلخ و زهرآگين خشونتهاى تئوريك وهابىها ياد كرد.
از آنجا كه اعتدال، رحمت و شفقت عناصر ريشه يافته در فطرت ناب انسانى هستند، شايد بتوان به راحتى پيش بينى كرد كه ادامۀ ويرانگرىهاى فكرى و فيزيكى از سوى هواداران اين جريان خشن نه تنها به