22به آن مراجعه كرد؛ گرچه در برخى از مسائل نيز - آنگونه كه در اصول به آن اشاره شده - مىتوان از عقل كمك گرفت.
عقل نظرى و عقل عملى
عقل از عقال البعير است. عقال البعير ريسمانى است كه بازوان شتر را مىبندند تا در جاى خود بماند.
عقل قوهاى است كه انسان به وسيله آن مىتواند حقايق و امور كلّى را بشناسد.
آنچه را كه انسان مىشناسد دوگونه است:
1. حقايق و امورى است كه تحقق آنها خارج از اراده و اختيار انسان است مانند واقعيتهاى طبيعى و ماوراء طبيعى.
2. حقايقى كه تحقق آنها در حوزه اراده و توان انسان است، مانند همه افعال اختيارى بشر.
با توجّه به اين دو گونگى كه در اصل مربوط به متعلّق شناخت عقلى است عقل را به نظرى و عملى تقسيم كردهاند؛ ادراكات دسته اوّل مستقيماً به عمل انسان مربوط نمىشود، و ادراكات دسته دوم با عمل اختيارى انسان ارتباط مستقيم دارد.
بر اين اساس: عقل نظرى امورى را درك مىكند كه دانستن آنها مطلوب است. (ما ينبغى ان يعلم) عقل عملى امورى را درك مىكند كه عمل به آنها مطلوب است. (ما ينبغى ان يعمل). عقل مورد بحث در مسأله حسن و قبح عقلى، عقل عملى است نه عقل نظرى، اشاعره اعتبار