46بارى،اين روايت شعبى، چيزى را جز دروغگو بودن ابنسبأ ثابت نمىكند و شايد آوازه دروغگويى او، به سبب ادعاى او درباره خدا بودنِ اميرمؤمنان(ع) باشد؛ چنانكه در دو حديث ابانبنعثمان و ابوحمزه ثمالى در «رجال» كشى خواهد آمد و ادعاى الوهيت براى اميرمؤمنان(ع) از بزرگترين و زشتترين دروغ پردازىهاى اوست.
ابويعلى موصلى نيز در مسندش چنين روايت مىكند:ابوكريب محمدبنعلاء براى ما نقل كرد كه محمدبنحسن اسدى از هارونبن صالح همدانى، از حارث بن عبدالرحمان، از ابىجلاس نقل مىكند كه شنيدم على(ع) به عبدالله سبائى مىگفت: «واى بر تو، به خدا قسم كه [پيامبر] به من چيزى نفرمود كه از بقيه پنهان دارد». (يعنى در ميان مردم، مخفى كارى نمىكرد). شنيدم كه مىفرمايد: «هماكنون در برابر من سى دروغگو حضور دارند» و تو يكى از آنانى. 1
مصنف گويد كه اين روايت، ضعيف السند است؛ زيرا محمدبن حسن اسدى معروف به تل از راويان آن است كه شمارى [از علماى رجال] وى را ضعيف شمردهاند. ابنحجر در «تهذيب التهذيب» مىگويد: «دورى از ابنمعين نقل مىكند كه او [محمدبنحسن] شيخ است».* 2 و روزى گفت: «او را درك كردهام، اعتنا كردنى نيست» و ابوحاتم نيز مىگويد: «او شيخ است». و يعقوببنسفيان مىگويد: «محمدبنحسن همدانى و محمدبنحسن اسدى، هر دو ضعيفند.»
عقيلى گويد: «به حديثش عمل نمىشود» ذهبى در «ميزان»، از