45
راز دوم: در جستوجوى ستارهها
چلچراغهايى كه از سقف آويزان شدهاند، فضاى مسجدالنبى را مثل روز روشن كردهاند. بوى خوش عطر همه جا پراكنده است. امشب، شب سومى است كه در گوشهاى از اين مسجد بزرگ، پس از نماز مغرب، حلقه زدهايم و قرآن مىخوانيم. عدهاى به تماشا ايستادهاند و تعدادى هم به جمع ما پيوستهاند تا در اين ثواب شريك شوند. وقتى عقربههاى ساعت، گذشت 45 دقيقه را نشان مىدهد، حاج آقا دعاى ختم قرآن را مىخواند. پيرمرد عربى كه به اتفاق جوانى گندمگون در ميان بچهها نشسته، با دست به بچهها اشاره مىكند و لبخندزنان از حاج آقا مىپرسد: «تُرك، تُرك؟» و حاج آقا پاسخ مىدهد: «لا، ايران، ايران!» پيرمرد و جوان نزديك مىآيند و پس از احوالپرسى با بچهها و حاج آقا، در حلقۀ گرم بچهها محاصره مىشوند. حاج آقا به عربى برايشان توضيح مىدهد كه هر شب پس از نماز مغرب، اينجا جمع مىشويم و هر كس به ترتيب، يك جزء قرآن انتخاب مىكند و مىخواند. اينگونه، در جمع 80 تا 100 نفرى ما، حداقل سه بار قرآن ختم مىشود كه ثواب آن را به پيامبر، حضرت زهرا و امامان بقيع(عليهم السلام) هديه مىكنيم.
پيرمرد چند بار احسنتم احسنتم مىگويد و خود را مصرى معرفى