159
راز ششم: دو بال، يك پرواز
عجب شلوغ بازارى است اين بازار ابوسفيان! گرچه به مسجدالحرام نزديك مىنمايد، ولى در كوچه بازارهاى آن، اگر حواست جمع نباشد، راه مسجدالحرام را گم مىكنى و حتى جهت قبله را. شنيدهام براى هموار شدن راه مسجدالحرام، قرار است تخريبش كنند. 1در اين شلوغ بازار، كالاهايى رنگين مىبينى و خريدارانى رنگينتر. سياهپوستان آفريقايى، زردپوستان مالزيايى، سفيدپوستان لبنانى و از همه بيشتر و فراوانتر، خريداران رنگ و وارنگ ايرانى!
اگر وسوسه زارعى نبود، الآن سر از اين بازار در نياورده بودم و در گوشهاى از مسجدالحرام جاخوش كرده بودم. دو سه روزى است وسوسهام مىكند، همرنگ جماعت شويم و از قافله خريداران جا نمانيم. هر چه مىگويم جنسهاى بازار ابوسفيان هم از جنس بازارهاى ديگر است و مىشود همينها را از بازارهاى تهران هم خريد، فورى مارك سنت پيامبر و تبرك مكه را مىكوبد روى جنسهاى مكه و ساكتم مىكند. البته كلاه وجدانم را كه قاضى مىكنم، چندان بيراه هم نمىگويد. سوغات سفر