149خواهد بود. بنابراين، همه ما امامان، امام قائم هستيم. پس هر كارى كه با من دارى، با فرزندم على در ميان بگذار! به خدا سوگند، امامت فرزندم على، تصميم من نيست، بلكه خواست خداست». 1با توجه به اين روايت، درمىيابيم كه در ميان شيعيان آن روز، لفظ قائم به معناى كسى بوده كه به امر امامت قيام كند و عهده دار مسئوليت امامت شود.
علاوه بر اينكه از اين حديث و احاديث مشابه مىفهميم كه امامكاظم(ع)، سالها پس از شهادت و زندانى شدن، امامت امام رضا(ع) را مطرح كرده و مردم را به مراجعه به ايشان تمرين دادهاند تا پيش از زندان و قطع ارتباط مستقيم با شيعيان، آنها با جانشين آن حضرت آشنا و مرتبط شوند. البته در اين ميان از نقش منفى فرقههاى منحرفى مثل اسماعيليه، واقفيه و فطحيه براى دامن زدن به اين سوء تفاهم، نبايد غافل شويم. اين عده براى توجيه عقايد انحرافى خودشان در زمينه انكار امامت امامان بعدى و تثبيت امامت اسماعيل و عبدالله فرزندان ديگر امامصادق(ع)، به اين شبههها دامن مىزدند تا به مقصد خود برسند.
خوب است بدانيد، بسيارى از شبهههايى كه امروز مخالفان شيعه مطرح مىكنند، ساخته همين فرقههاى منحرف شيعى است كه با رنگ و لعابى تازه مطرح مىشود. البته وقتى شيعيان به مرور زمان، ادعاهاى فرقه اسماعيليه را درباره امام قائم و زنده بودن اسماعيل، فرزند امام صادق(ع) شنيدند، پىبه دورانديشى آن حضرت بردند. ايشان با «قائم» ناميدن امام