4معنويت سرشار مىگردد، حسّ تقرّب به او دست مىدهد، احساس « آسمانى شدن» پيدا مىكند، رشتههاى وابستگى به خاك و خانه و مال و مقام گسسته مىشود و لطافت روح خود را در آن ايام نورانى، وزش نسيمى از بهشت خدا مىيابد و آرزو مىكند كه كاش پيوسته در آنجا بود و از بركات زيارت بهرهمند مىشد و هر صبح و شام در كنار كعبه، چهره بر زمين مىنهاد و عبوديت خود را ابراز مىكرد.
ولى...چه مىشود كرد؟ اين روزها كوتاه و گذرا و اندك است و تشنگى زائر، بىنهايت.
چگونه مىتواند آن حال و هواى معنوى را كه در « غربت مدنى» يافته است، در وطن هم داشته باشد؟
مادۀ نگه دارندۀ آن خواص و آثار در گنجينۀ روح چيست؟ و