18است؛ هرچند گروههايى از كفار و مشركان از اين حكم مستثنا هستند.
ولايت
«ولايت» در نقطه مقابل «برائت»، قرار گرفتنِ چيزى در كنار چيز ديگر است؛ بهطورىكه فاصلهاى در كار نباشد.
«الو لاء و التوالى أن يحصل شيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما»، 1 به همين مناسبت اين كلمه در مورد قرب مكانى و معنوى و در دوستى و يارى رساندن و تصدى امر و سرپرستى، تسلط و امثال آن بكار رفته است؛ زيرا در همۀ آنها نوعى اتصال و مباشرت وجود دارد. 2طريحى در «مجمع البحرين»، ولايت (به كسر واو) را به معناى «امارت» و (به فتح واو) را به معناى «نصرت» دانسته و از ابن اثير در «نهايه» نيز واژۀ اول را بهمعناى توليت و واژه دوم را بهمعناى «محبت» نقل كرده است. چنانچه «ولى» را بهمعناى كسى كه يارى مىرساند و كسى كه تدبير امور مىكند، شمرده است. 3