86اين نام ميان هفده نفر - كه بعضى كذّاب و وضّاع هستند - مشترك مىباشد، اين روايت از نظر سندى مورد اعتماد نيست.
2. دلالت روايات
اينگونه روايات با متنهاى متفاوتى كه دارند، دلالت بر مدّعاى وهّابيون - مبنى بر حرمت ساختن بنا بر روى قبور يا وجوب انهدام آنها - ندارد؛ زيرا:
اوّلاً: در اين روايات چند چيز نهى شده است: 1. ساختن بنا بر روى قبرها. 2.
گچ كارى قبرها. 3. راه رفتن بر روى آنها. 4. نشستن روى آنها.
بىشكّ انجام هر يك از اين امور در نظر مردم بىاحترامى به صاحب قبر است و نهى شارع مقدّس، بيانگر اين است كه اسلام همانطور كه احترام به اشخاص را در زندگى لازم مىداند، احترام به جسد بىروح آنان را نيز لازم مىداند. از اين رو براى حفظ احترام ميّت دستور به غسل دادن، كفن كردن، تشييع، نماز خواندن و دفن نمودن آن مىدهد. و از همينرو، از راه رفتن بر روى قبر و نشستن بر روى آن كه موجب تخريب و نابودى قبر مىگردد، منع كرده است. بعيد نيست منظور از ساختن بنا بر روى قبر، ساختن خانه و ساختمان شخصى باشد؛ زيرا اين امر مستلزم راه رفتن بر روى قبر و نشستن بر روى آن و نابودى تدريجى آن و در نهايت، باعث بىاحترامى به قبر و صاحب آن خواهد شد. و امّا اگر ايجاد ساختمان براى حفظ حرمت قبر و يا راحتى زائران قبر و يا به عنوان علامت قبر انجام گيرد، مشمول اين روايات نخواهد بود.
و مؤيّد آن اين است كه قبل و بعد از اسلام قبور پيامبرانى - مانند: ابراهيم، اسحاق، يعقوب و يوسف در بيت المقدّس و بعضى از پيامبران در عراق، و حضرت حوّا در جدّه - داراى بنا بوده است و هيچ اشارهاى در متون اسلامى به لزوم تخريب آنها نشده است.